۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه

خوابِ سردفتر (طلوع )

بگویند در نهان اوصاف بسیار
ز شغل دفتری  این گنج پر بار
همان دفتر که دارد سود هنگفت
ز  در  زر  ریزد  و از بام و دیوار
رئیسش  جامه  پوشد  جنس زربفت
ز  ابریشم  ببندد شال  و  دستار
بگیرد  خامه در دست  اصل  گوهر
که  حیران  گردد آنجا  شاه  و سردار
کف  دفتر  ز  مرمر  فرش گردد
که افتد  چهره  در وی  نزد دیدار
ستون  دارد   مثال  تخت  جمشید
به  زیرش  سقفی  و یک  شیب دوار
شنیدم  جمع  مردم  برده  و  رام
به  صف  ماندند  در بیرون  دربار
کتابت  می کنم   اسناد   آنجا
ندارد  ثبت  کل  با دفترم کار
نشد  بحث  و  نیامد  حکم قاضی
ندارد  مدعی  دعوای  خونبار
نبوده  بام ما  کوتاه   هرگز
که  بالا آید هرکس  بهر آزار
بخوابیدم  شبا هنگام آرام
نباشد  وحشتی  از جعل آثار
نزد  خنجر به  پشتم  کارمندی
سوار  من  نشد آن یار  بیکار (همان دفتریار معروف )
نچسبیده  گلویم   سر ممیز
ندادم  رشوه هم بسیار این بار

چه دنیائی !! نبود و  بود بالعکس
خدایا  خوابم اینجا  یا که بیدار ؟!
نبودم  بهتر است گویا ز بودن
که  مرکز هستم اندر متن  پرگار
بچرخند حول من افساد  عالم
سوارند بر سرم این جمع جبار
اگر  خواهی  که گردد دفع این  شر
مرا  از نقشه ها  فی الفور بردار 

۱ نظر:

علی تیموری آسفیجی (کربلایی ) گفت...

سلا م همکار محترم .ضمن عرض ادب وخسته نباشید در خصوص بیمه شخص ثالث خودروهای فرسوده در وبلاگم یک سوال مطرح کرده ام خوشحال می شوم نظر خودتان را بیان فرمایید.متشکرم وپیروز وسربلند باشید