۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه

ماليات مهريه نيست!

ارژنگ حاتمي 
بر اساس برخي تحقيقات به عمل نيامده، كشف گرديد از خيلي سالها پيش - يعني قبل از آنكه علي دايي به تيم ملي دعوت شود و حتي قبل از آنكه پيكان اختراع شود - مردم ميل و رغبت زيادي براي دادن ماليات داشته اند.
يكي از نوشته هايي كه به زبان ميخي روي ديواره هاي غار و در حين بازبيني فيلم عصر يخبندان 2 ديده شده بود، اين امر را اثبات مي كند كه غارنشينان هم راغب به پرداخت ماليات بوده اند؛ اما چون اولاً كسي نبوده است كه ماليات را جمع آوري كند و ثانياً در آن زمان هنوز ماليات دادن اختراع نشده بود، به ناچار مالياتشان را پرداخت نمي كرده اند و به دليل عدم پرداخت ماليات، ساليان درازي را بدون برق و آب و گاز و تلفن درون غار زندگي مي كردند و جنگلشان فاقد هر گونه امكانات رفاهي بوده و مجبور بودند به جاي اتوبوس و مترو با دايناسور اين ور و آن ور بروند كه بسيار خطرناك بوده است.

در چند خط پاياني اين نوشته كه به زبان ميخي و با كلنگ نگاشته شده، مي خوانيم: « اي بابا !يكي بياد از ما ماليات بگيره تا يكم چرخهاي اقتصاد به حركت در بياد و چهار تا كارخونه مداد و دفترسازي ساخته بشه، ما كه جونمون در اومد. اينقدر با اين ميخ و كلنگ براي آيندگان روي ديواره هاي غار ... »، لازم به توضيح است كه در زير اين سه نقطه پاياني توضيح داده شده است كه نگارنده در حالي كه در حال نگاريدن بوده،توسط پلنگي خورده شده است كه اين امر نشان دهنده نبود امنيت به دليل عدم پرداخت ماليات توسط غارنشينان است.
در مورد چگونگي اختراع «ماليات» اختلاف نظرهايي اساسي وجود دارد كه ما در اينجا به ذكر غير معتبرترين آن مي پردازيم؛ گفته مي شود گروهي از خدمتگزاران و يك عدد شاعر در مجلسي گردهم آمده بودند و شاعر، اين بيت شعر را خواند: «آب، زمين، خاك و هوا، مال من است.»، در همين لحظه ظريفي در بحر مكاشفت مستغرق شد و ناگهان فرياد برآورد: «اگه اينها مال تو هستن، پس پول بده تا واست خوب و سالم و پاكيزه نگهشون داريم.»، پس با استفاده از خرد جمعي تصميم گرفتند براي اين پولي كه مي خواهند اخذ كنند، نامي بگذارند كه به نتيجه نرسيدند، در همين لحظه همان شاعر في البداهه شعري سراييد:
ميشه دست به دست هم ديم
آرزوهامون بشه تعبير
لولوي فقر و بيكاري
يه دفعه بره، نه دير دير
آره ما با هم مي تونيم
تك و تنهام نذار، رو قلبم پا نذار!!
همه براي شاعر دست زدند و از اين شعر خوششان آمد، تصميم بر آن شد تا حروف اول هر مصرع را در كنار هم بگذارند و اين گونه شد كه اين پول براي اخذ شدن «ماليات» نام گرفت.
«ميلي مايتي» يكي از محققان در اين زمينه نگاهي آسيب شناسي به اين مقوله دارد، وي معتقد است «پرنس جان» نقطه تاريكي در تاريخچه ماليات است و عملكرد نابخردانه او در امر سوء استفاده از نام ماليات مورد سوء استفاده لجن پراكنان و سودجويان بسياري قرار گرفت و سودجوياني كه همواره از دادن ماليات فرار مي كنند، كارتونهاي بسياري را با استفاده از پول ماليات مردم ساختند و ماليات را به سخره گرفتند.
وي معتقد است اگر رابين هود هم عقل داشت به جاي آنكه پولها را به مردم پس دهد چرخهاي اقتصاد را مي چرخاند؛ البته برخي محققان ديگر بر اين اعتقادند كه اصلاً شهر رابين هود اينا چرخي نداشت كه بخواهد چرخانيده شود!
در پايان اين تحقيق آمده است هر كه بامش بيش، برفش بيشتر، پولهايتان جاي دوري نمي رود، زمانه عوض شده است و امروزه هر شهري داراي چرخهاي اقتصادي است كه چرخيدنش با دادن ماليات رابطه مستقيم دارد، يه كم در برابر مملكت، جامعه، بچه و خودتان احساس مسؤوليت داشته باشيد، اظهارنامه هاي مالياتي خود را با زبان خوش پر كنيد كه هم كلاس دارد و هم اينكه ماليات، مهريه نيست كه بگوييد كي داده كي گرفته؟!
 در انتهاي اين تحقيق و به نقل از يكي از آگاهان آمده است: «البته همان مهريه را هم در صورت لزوم از حلقومتان بيرون خواهند كشيد!!»

هیچ نظری موجود نیست: