۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

اصغر دلال

توي ده قلی خان اصغری تک وتنها بود

چند تا ماشین از این ورش چند تا ماشین ازون ورش


اصغری نگو بلا بگو زرنگ دلالا بگو

اخلاق بد، پوست سیاه ، زبون دراز، واه واه واه

نه همکاراش نه شهرداری ، نه سردفتر کاکلی

هيچكی باهاش رفيق نبود

تنها روی سه پایه نشسته بود رو ...


سردفترکاکلی گفت:

ـ اصغری مي آي سند بزنی ؟

ـ نه نمي‌يام، نه نمي‌يام

ـ‌ سند مي‌خواي باز بزنی ؟

ـ نه نمي‌خوام، نه نمي‌خوام

ـ مي‌خواي یکم خرت بشم ؟

ـ نه نمي‌خوام، نه نمي‌خوام

سردفترای نازنین لنگ در هوا پا در زمین

دنبال سند میدویدن با دلالا میپریدن


دلال چرا ناز میکنی

ـ دارم مي‌رم دفتر خونه ، ديرم شده، عجله دارم کلی سند باز دارم

اصغری گفت :

سردفترای نازنین لنگ در هوا پا در زمین

سند میارم هزارتا تا زن بگیرین چهار تا

سردفتر کاکلی گفت :

يه كمي به من سند مي‌دي؟

ـ نه كه نمي‌دم، نه كه نمي‌دم

ـ چرا نمي‌دي؟

ـ‌ واسه اين كه من دلالم پيش همه کاردارم

سند میدم به اونی که بشه پیشم زندونی

اما تو چي؟ الهي كه ور بپري

سند میزنی تو سالم دردم میاد چه قایم

حالا باید بمیری زمینو گاز بگیری

تقسیم اسناد نمیشه هر چی بشه این نمیشه

ولی بدون همیشه اصغری مثل جیشه

سردفترای نازنین لنگ در هوا پا در زمین

تو دفترا پکیدن از غم آستین دریدن

شاید یه روز پاک بشه دلاله تو خاک بشه
http://www.daftarkhaneh0.blogfa.com/ منبع

هیچ نظری موجود نیست: